ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
در هجوم برگهای پاییزی که باد شبانه جابه جایشان می کرد
و تاریکی کوچه های تنگ و ساکت
در آسمان بی ستاره
و انتهای این روز بی بازگشت
و هجوم دیوارهای سیمانی که دیگر نمی توانی آسمان را ببینی
و آدمها
آدمها
آدمهایی که نمی شناسی با نگاه های سردشان
و گاه با چشمهای مهربانشان لحظه ات را می خرند،
آدمهای آشنایی که غریبه شده اند
به بهانه های ساده و مبهم.
در این روزهای بی باران
تنها دلگرمی به زندگی،
می شود یک عصر دلچسب کنار تو
و چای بی بهانه ات
با لبخندی ممتد که پایان ندارد.
پنج مهر نود و پنج
و دلتنگی که پایان ندارد.