ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
دیروز جشن شکوفه ها بود. زمان ما همان اول مهر با بقیه بچه ها می رفتیم مدرسه و راحت می رفتیم در کلاس و درس همان روز اول شروع می شد. خبری از جشن و بازی و در رفتن از درس خواندن نبود. اما دخترک از جشن دیروز خوشش آمده بود. من ایتدایی رر در کدرسه دولتی خواندم و حالا دخترک بنا به شرایط امسال که رفت و آمدمان به حداقل رسیده، همین جا نزدیک خانه یعنی دقیقا کوچه روبه رویی خانه ثبت نامش کردیم. خودش اصلا دوست نداشت ولی همان چند تا موزیک و دختر بامزه سال بالایی که نمایش اجرا می کرد. کلاه قرمزی آورده بودند و بعد هم یک ساعته به خانه برگشتیم. همین کافی بود که بگوید این فوق العاده ترین جشن عمرم بود. وقتی تحت تاثیر قرار می گیرد می رود در نقش السا و آنا و ابر قهرمانها و و جملات آنها را می گوید. امروز اولین کلاس خودم شروع خواهد شد. تقریبا وسایلم را آماده کردم اما تا بعدازظهر باید آماده و حاضر باشم.
امروز اول مهر و پائیز است. و اینجا کمی شبها هوا خنک شده.