ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
خوابیدم با یادت، بیدار شدم با یادت. سردم شد. پتو کشیدم رویم. صدای سگها نمی گذارد باز بخوابم. هنوز تاریک است. هنوز تا نور نتابیده می توانم چشمانم را ببندم و خودم را ببرم در عالم خواب و باز نباشم برای چند ساعت. مغزم فکر نکند. روحم آرام بگیرد شاید.
تو سرم تکرار می شود:
با بوسه میخم کن وسط این دیوار ...