بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

دلم خون می گرید

از خواب پریدم. آنقدر گریه کرده بودم قبل از خواب که چشمهایم هنوز خیسند. هنوز اشک دارند. ستاره ای وسط قاب پنجره تا چشمانم را باز کردم نور پاشید. دارد سو سو می کند. قلبم فشرده شده. قلبم قلبم قلبم از وقتی که بهت گفتم در رفاقت رفوزه شدم. دلم جواب می خواست. دلم دلداری می خواست. دلم می خواست بغلم می کردی. اما ...

دلم گریه می خواهد. دلم روضه می خواهد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد