ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
این روزها هیچ کس حالم را نمی پرسد. حال من مگر مهم است؟ حال من را فقط یک نفر می پرسد از روی معرفت و دوست داشتن من به عنوان دوست و کسی که من شاگردش بوده ام ، که ازش ممنونم. از بقیه هم توقعی ندارم. مگر من حال بقیه را می پرسم؟ وقتی من حال کسی را نمی پرسم چرا توقع دارم کسی حالم را بپرسد. خسته ام. آدمها چیزی برای اضافه کردن بهم ندارند. دلم می خواهد در خلوت خودم تنها بمانم بی آنکه دوست داشته شوم. دوست داشته شدن من را نابود می کند.