بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

مادر شاغل

دخترک همینطور دارد گریه می کند. می خواهد فردا با مرد خانه برودسر کارش و با من نیاید. وقتی مامان نباشد عزا می گیرم که دخترک را چکارکنم و این روزها هم نمی خواهد جایی برود. خانه دوستم نمی رود. خانه برادرم هم بیشتر خودم نمی خواهم که بماند. یا نیستند. یک ساعتی می شود که بهانه می گیرد و جیغ می زند و گریه می کند . همه اینها تقصیر من است. اگر من خانه می ماندم. اگر من سر کار نمی رفتم شبانه روز ، اگر من پیش بچه خودم بودم این اتفاق ها نمی افتاد. نمی دانم ، نمی دانم چکاری درست است. اما من نمی توانم در خانه بمانم. من کار کردن را دوست دارم. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد