بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

آنقدر خوابیدم که خواب تو را دیدم. نمی دانم کجا بود و چه بود اما چند تا از بچه ها که می شناسی بودند و قرار شد برقصم. گفتم بلد نیستم. نمی دانم تو داشتی تماشام می کردی. 

یکی از دخترها گفت بیا من بهت یاد می دهم، چرخیدن ، حالت پاها، انگار والس می رقصیدم. آرام. تو تماشا می کردی.

لبخند می زدی بهم.


همین

۱۴۰۰/۲/۲۰

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد