بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

دیشب توی خواب انگار در اقیانوس بودم، سوار کشتی و دریا طوفانی بود. رعد و برق های پشت سر هم آسمان را روشن می کرد. از صدای بلند رعد و برق بیدار می شدم اما آنقدر خسته بودم که باز خوابم می برد. باران و تگرگ بی امان می بارید. پنجره اتاقم باز بود. شاید اگر تخت نزدیک پنجره بود خیس می شدم. هوا خنک و تمیز بود و حالا که صبح شده ، هنوز کمی از ابرها هستند. پرنده ها آغاز روز را جشن گرفته اند. ما به مقصد صبح رسیدیم.


۱۴۰۰/۳/۵

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد