بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

برنامه هایم طوری پیش می روند که سه شنبه ها خانه باشم و تا دیرووقت بیدار بمانم ، هر چقدر می خواهم ولو باشم و چیزی تنم نباشد. گرما را اینطوری می شود تحمل کرد. هر چقدر دلم خواست داستان گوش می دهم . و شام چندانی هم درست نکردم. سالاد شیرازی با ساندویچ کتلت که مامان داده بود. 

دراز کشیده ام روی تخت و کمرم انگار دارد از هم باز می شود. از بس که امروز کلاج گرفتم توی ترافیک دم خانه ام. 


۱۴۰۰/۳/۲۶

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد