بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

برایم نوشت که مثل قدیم هنوز قشنگ می‌نویسی، از پیامش خوشحال شدم. به داستانم گوش داده‌بود. الان دخترک جوابی به بابا داد که توش گفت مامان نویسنده است. یعنی دخترک فکر می‌کند من دیگر نویسنده شدم. اما من هنوز چیزی برای خودم ندارم. چیزی که بشود گفت این نوشتن من است این کتاب من است یا این مال من است. نمی‌دانم. 

یک نفر هم از قدیم یا از جدید آمده و آخر اردی‌بهشت تمام نوشته‌هایم را زیر و رو کرده. نمی‌دانم به قصد خیر یا شر. هر چه هست امیدوارم که بیهوده نباشد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد