بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

توی تاریکی دیگر مقاومت نمی‌کنم، دوباره به صدایت گوش می‌دهم. هنوز صبج نشده. هنوز گنجشک‌ها نیامده‌اند پشت پنجره‌ی اتاقم و بیدارم کنند. دوباره و دوباره به صدایت گوش می‌دهم. اینکه جایی نگه‌داشتی، فندک زدی و سیگار کشیدی و باهام حرف زدی، دود از بین کلمه‌ها بیرون می‌آید. یاد روز اول دیدنت افتادم که مثل مکاشفه بود، کشف جوانی خودم. اگر تنها نمی‌ماندم. کشف میان‌سالی خودم اگر تنها نمی‌ماندم. حرفهایت می‌رود توی چشمهایم، انگار دستگاهی باشد، از گوشه‌ی چشم چپم، اشک سرازیر می‌شود می‌چکد توی یقه‌ام از لای سینه‌ام عبور می‌کند، گرم گرم. باز به صدایت گوش می‌دهم. دوباره و دوباره. چند کلاغ زودتر از بقیه بیدار شدند و می‌خواهند بگویند صبح شده. بقیه مثل مردگان روز قیامت هنوز از خواب بیدار نشده‌اند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد