نمی توانم ، نتوانستم . می خواستم بعد از مدتها ، چند تا دوست و همکلاسی قدیمی را کنار هم جمع کنم . اما نشد . دل خودمم شکست . شاید کلمات را نمی شناسم اما بعضی هایشان بسیار دردناک هستند . مثل اینکه به تو بگویند : برو بابا ...
و با دیدن این حرف دلم می خواست بزنم زیر گریه . حتما دل نازک شده ام . اما برای من برو بابا یعنی که برو همه حرفهایت کشک . حرفهای بی اهمیت گاهی چه پر معنا می شوند .