بیا پنج شنبه من را ببر آرایشگاه ، موهایم را کوتاه کنم ، حالا که خانه نشین شده ام ، بهتر که موهای بلوندم را دیگر نبینم ، خسته شدم ، خیلی هم بلند نیست ها ، اما دلم می خواهد کوتاه کوتاه باشد ، راحت باشم . خب ؟ مثل دفعه قبل آخرین بار یادت هست با هم کوتاه کردیم . از ته ته ، با یک دم بلند بافته شده که نشان می داد قبلا چقدر موهایمان بلند بوده . چند روز قبل از پایان نامه . اگر می شد عین مطهره با ماشین می زدم ، هان ، باحال می شد . تا قبل از اینکه مامانم از سفر بیاید زودی بیا من را ببر آرایشگاه و گرنه بعدش مامانم نمی گذارد و حوصله ندارم . می دانی اصلا این روزها حوصله ندارم . حوصله هیچ چیزی . راستی سر راهت می آیی چند تا از کتابهایت که می دانی نخوانده ام هم بی زحمت بیاور که من پوسیدم از بی کتابی .دیدی دخترک گلفروش پشت چراغ قرمز را هم ، ازش عکس بگیر ، از گلهایش ، از نرگس هایش . اصلا اگر پنج شنبه آمدی دنبالم خودم برگشتنا برایت نرگس می خرم و تو هم برایم حافظ بخوان . از آن شعرهایش که توش نرگس دارد و آدم از بویش مست می شود . خب ؟
نرگس مردم فریبی داشت شبنم می فروخت
با همان چشمی که می زد زخم مرهم می فروخت
زندگی چون برده داری پیر در بازار عمر
داشت یوسف را به مشتی خاک عالم می فروخت
زندگی -این تاجر طماع ناخن خشک پیر-
مرگ را همچون شراب ناب کم کم می فروخت
در تمام سال های رفته بر ما ، روزگار
شادمانی می خرید از ما و ماتم می فروخت
من گلی پژمرده بودم در میان غنچه ها
گل فروشای کاش با آنها مرا هم می فروخت
[:S00 qhashang bod
چقدر خوبه داشتن دوستی که موهاشو با آدم ست کنه... کوتاهِ کوتاه به رنگ الان موهات یا به رنگ بلوطی. موی کوتاهِ کوتاه تنها چیزیه که منم وقتی عاصیم آرومم میکنه یه کم.
نکن کوتاه خب ...
اگه عروسی در پیش نداشتم دوباره پایه ات می شدم از ته ته...
خیلی مخلصیم رفیق.