بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

یادم تو را فراموش

یادم نیست کدام پائیز بود یا  کدام برف می آمد ،که تو را فراموش کردم . چند وقت است که تو را ندیده ام . بهت فکر نکرده بودم . تو گاهی ایمیل می زدی . از همانها که فوروارد می شود . و من فقط وقتی دخترک بدنیا آمد یکی از عکسهایش را برایت فرستادم . بدون متن یا حرفی .و تو گفته بودی مثل خودت قیافه ای معترضانه دارد .که نمی دانم شاید همه خصوصیتهایم را در بسته ای فشرده به دخترک هم تزریق کرده باشم ، حالا شاید نرمتر و کمرنگتر از من .
و همه خاطراتم را با تو به گوشه ای پرت کرده بودم که خودمم یادم نیاید هرگز ، اس ام اسی فرستادی که از متنش فهمیدم مادرت مرده و ختم گرفته ای . یادم هست می گفتی بیماری مادرت ناشناخته است . آنقدر چاق شده که کسی نمی تواند بلندش کند .داشتم با خودم کلنجار می رفتم  به مراسمی که گرفته ای بیایم یا نیایم ، دخترک را ببرم و چه بپوشم که دوباره اس ام اس دادی ، برنامه کنسل شده . منم همان لحظه تسلیت گفتم و جوابی ندادی . فهمیدم منم فقط توی لیستت هستم و این هم اس ام اسی فوروادی بوده و نه چیز دیگری .

نظرات 5 + ارسال نظر
سلما شنبه 29 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 18:47 http://freaksal.blogfa.com

چقدر تلخ :(

اره

میس راوی شنبه 29 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 20:02

تجربه‌ی غمناکی‌ئه. دوست ندارم برای کسی اینطوری باشم.

اوهوم

بالیق چهارشنبه 3 دی‌ماه سال 1393 ساعت 09:53 http://www.zendegiyebaliq1.blogfa.com

آنقدرها هم بد نباشد شاید...

شاید

م چهارشنبه 3 دی‌ماه سال 1393 ساعت 11:51

عجب ...

اره

فوجی جمعه 12 دی‌ماه سال 1393 ساعت 01:02 http://manichonto.blogfa.com/

خیلی این نوشته حس داشت
کامم تلخ شد

:(

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد