بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

تابستان یله می کند

قاب پنجره باز و ستاره ها پیدا

شمردمشان

خوابم برد.

موقع تاریک روشنای صبح

کسی پنبه  ابرهای خدا را زده بود

و تکه تکه توی هوا

می رقصیدند.

چشمهای من بود که رویا می دید؟

نه .

بیدار بودم .

از همیشه بیدارتر.

و دخترکم در آغوشم نفس می کشید.

نظرات 4 + ارسال نظر
موسیقیدان دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 15:20 http://tonbak76.blogfa.com

چ حسِ خوبی داشت ..

چه خوب

مدثر چهارشنبه 10 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 12:50

سلام دوست پر از مادرانگی من...

سلام خوبی؟

امیر یکشنبه 14 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 09:09 http://tareshab.blog.ir/

سلام. بلاگفا وبلاگ من رو ترکوند. آدرس جدیدم رو برات میذارم.اگه وقت داشتی سر بزن. خوشحال میشم.

سلام .ممنون

مدثر چهارشنبه 17 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 18:14 http://modaser.mihanblog.com

من خوبم امیدوارم تو و دخترت هم خوب باشین...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد