ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
خوابم برده بود و انگار از تمام دنیا جدا شده بودم. از همه چیزم و چیزی شبیه مرگ بود.
نوزده شهریور، دخترکم دو سال و دو ماهش شده. دخترکی که هر روز با حرفهای قشنگش من را و همه را متعجب می کند.گاهی آنقدر زیاد که این کلمات را کی یاد گرفته. حرف زدن را اتفاق جالبی می دانم و روند رشدش را وقتی می بینم هیجان زده تر می شوم.
قدش نزدیک نود سانتی متر شده و وقتی روی پایم می خوابد مجبورم که پاهایش را خم کنم.
هجده شهریور داداشم و پ عقد کردند. دعای من خوشبختیشان است .
از دخترکِت که مینویسی، دل َم قیلی ویلی میره :) :*
قربونت
تو هم از فسقل بنویس دل ما ضعف بره