ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
این فیلم فوق العاده بود،
پر از موسیقی و خاطره و شعر و احساس هنرمند، هنرمند عاشقی که نسبت به مسائل بی تفاوت نیست.
این فیلم به قول فرح اصولی بعدهای دیگری از این فیلمساز را نشان داد ، آکاردئونی که اولین بار برادر خسرو سینایی برایش خریده بود و او به اتریش رفت و شروع به یادگیری و نواختن آکاردئون کرد. از چهارده سالگی شعر می گفت. چند شعر از چهارده سالگیش خواند. باورم نمی شد! این همه شعور و وزن و آهنگ و زیبایی و احساس ، باورنکردنی بود.
خانه هنرمندان در سال هشتاد، وقتی که من بیست سال داشتم و هنوز در ریاضی کاربردی دست و پا می زدم. خودم را آنجا بر روی صندلی های سالن همایش می دیدم. چند بار بر رویش نشسته بودم. یکبار که همایش مجسمه سازی با استاد عاقلی و دیگری برای تماشای فیلم مثل یک عاشق کیارستمی.
انتهای فیلم صحنه ای بود که خسرو سینایی آکاردئون می زد، محمدعلی کشاورز، محمد ابراهیم جعفری، علی صادقی، و چند هنرمندی می خواندند: منم یک روز جوان بودم،
بعد مهدی احمدی سنتور می زد و استاد جعفری شعر زیبایی درباره هنرمند خواند.
خسرو سینایی در فیلم حرفی زد که به دلم نشست:
هنرمند عاشق است. واقعا درست است.
حمید فرخ نژاد فیلمبرداری کرده بود و بعد با چند نفر مصاحبه کرد، صحنه های به یاد ماندنی بود که اشک در چشمانم حلقه زد.
روحش شاد
#خسرو_سینایی
۱۱مرداد۱۳۹۹_۱۳۱۹