ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
من درد ندارم اما حالم بسیار بد می شود. یعنی داد و بیداد می کنم. و امروز افتادم به کار کردن. آنقدر غر زدم که خودش برای دخترک آب هویج گرفت و ظرفهایش را شست و بعد جارو را آوردم و زمینها را دستمال می کشیدم و او هم جارو می زد و من همچنان بر دنده لج و عصبانیت و همه چیزم بهم ریخته بود. یکهو گفتم میز ناهار خوری را بیاورم به موازات پنجره های ته سالن. و مبل بزرگ را آوردیم جلوی کاناپه آبی. فردا هم کاغذها و وسایل کلاس های این چند وقت را جمع می کنم . امروز دیدم کورسرا دارد مهلت هفته هایش تمام می شود. هفته سوم را امتحان دادم. اگر روزی یک هفته را کاور کنم ، بعد به موقع می رسم برای نوشتن مقاله. یعنی برای رو کم کنی هم باید بنویسم تا سیزدهم سپتامبر وقت دارم. یک ماه می شود. می توانم . من از پسش برمیایم. بعد هم باید طرح درسهای مدرسه را بنویسم.