ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
این روزهای دی ماه را دوست ندارم. با اینکه تولد برادرم سیزدهم است اما بعد از مردن عموی نازنینم در دی ماه نود و شش و بعد هم دزدی طلاها و بعد هم روزهای سخت پارسال دل خوشی از این روزهایم ندارم. این روزها سربی که تهران سیاه و دود آلود است که دره ای از آسمان پیدا نیست ، دلگرفتگیم بیشتر است اما یک تلفن چند لحظه ای حالم را بهتر می کند. وقتی دوست و رفیقی باشد که دلت برایش تنگ می شود و دلت می خواهد حالش را بپرسی دیگر این سیاهی ها و گرفتگی ها هر چقدر هم باشد کمتر خواهد شد.