بدون امضاء

نیمه آخر تابستان

روزهای سختی است.می تازم. برای بدست آوردن با چنگ و دندان. اما دیده نمی شوم. فقط یک شکست خورده ام. دردی عمیق می نشیند روی قلبم. چیزی ندارم. دستهایم خالی است. برای همین به درد هیچ کس و هیچ چیز نمی خورم. ناتوانم. ناتوانیم آنقدر زیاد است که خسته ام می کند. ناامیدم می کند. من دوست داشتنم را می خواهم. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد