فکر می کردم آدم خوبی هستم. اما نبودم. از چهارشنبه که گذشت به حرفهایش که فکر می کنم و آن طور که او به من گفت تو داری حق دخترت را پایمال می کنی، حالم بد شد. گفت حالت بد نباشد از اینجا به بعد تصمیم درست را بگیر. یک چهارشنبه بعدش هم گذشته بود.این چهارشنبه هم گذشت. چند روز دیگر چهارشنبه سوم می رسد. باید صبر کنم.،باید به خودم ثابت کنم که بزرگ شده ام و از چیزی نمی ترسم. نه تاریکی ، نه توهم های الکی. خیلی سخت و دردناک است اینکه بدانی در توهم بوده ای. و بهت دروغ گفته شده. طاقت بیاور. بر احساست غلبه کن. این روزها که بگذرد من از آتش که بگذرم ، بعدها از خودم تشکر خواهم کرد.