بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

ساعت به وقت خستگی

دراز کشیدم تا بخوابم. دارم به غزل های سعدی که در سعدی خوانی فهیمه است گوش می‌دهم. خسته تر از خسته‌ام. دارم فکر می‌کنم هر روز کلاسهایم تا هفت شب است و تا بیایم خانه دارد ساعت هشت می‌شود.  هشت و نیم از خانه زدم بیرون. و انگار دوازده ساعت بیرون ماندن دارد عادتم می‌شود. دلم می‌خواهد فیلم جدید اصغرفرهادی را زودتر ببینم. کلاس امروزم در مدرسه، خیلی سخت بود. باورم نمی‌شود مدرسه غیرانتفاعی  در منطقه دو که این همه هم دارد از خانواده ها پول می‌گیرد اینقدر بی نظم است. 

تصمیم دارم همه نوشته هایم را به جای دیگری یا توی لب تاپم منتقل کنم تا دیگر خیالم راحت باشد. 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد