ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
دارم به هوم تون گلوری ادل گوش می دهم و به خطوط فراموشی تو فکر می کنم و برای چندمین بار می خوانمش. باران شدید بارید و برگهای درختها را تکان می داد. بعد بند آمد. بعد دوباره شروع شد. ادل که لاغر شده اما صدایش مثل قبل جادویی است. بغضی خشدار که من را میخ می کند. از وقتی از دندان پزشکی برگشتم ولو شده ام. بیجان . نمی توانستم بروم صورتم را بشورم. پر کردگی دخترک در سفر کمی ریخت و امروز قرار بود دکتر ترمیم کند اما وقتی رسیدیم ،رفته بود. چون ناخوش بود. چون هفته پیش عمل جراحی شده بود. و قرار شد دخترک سه شنبه بیاید دوباره. برگشتیم خانه. آن موقع هنوز باران نبود. در خطوط فراموشیت دنبال چیزهایی می گردم اما سردرگمم . فقط خوشحالم که کلمه هایت را می خوانم. حالم را خوب می کند. نمی دانم مخاطب کلماتت کیست اما دلم خوش می شود به همین ها. و می روم سراغ تنهایی خودم. دیشب فیلم بوتاکس را بالاخره تمام کردم. به نظرم پایان خوبی داشت. همیشه تمام کردن ته قصه ها عذاب آورند . خوب شروع می کنی اما نمی دانی با تهش چکار کنی که کسل کننده نباشد. که کسی حدس نزند. سپینود ناجیان و کاوه مظاهری این را خوب بلد بودند. چقدر پایان قشنگی داشت. هر چند کل فیلم خاکستری بود اما پایان بندی پر از رنگ و کودکی بود.