ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
نشسته ام روی صندلی آرایشگاه ، آرایشگاهی کوچک در پارکینگ خانه پدری مرد خانه، منتظرم موهای مشکی و سفیدم یک رنگی بگیرد، چاره ای برای این موهای سفید نداشتم. می خواستم برای عروسی مرتب به نظر برسم. تا چند وقت پیش اگر زنی را می دیدم که موهایش سفید سفید بود و رنگی نمی زند به موهایش ، برایم عجیب بود. این روزها حال آن زنان را خوب می فهمم. خوب می فهمم که این دوست داشتن و دیدن بازی روزگار و طبیعت موها چقدر لذت بخش است. به امید اینکه طبیعت موهایم را بهم نریزم و یک ترتیب به سفیدهایش بدهم پایم را گذاشتم در آرایشگاه. و فکر کنم تا چند وقت دیگر نخواهم روی موهایم دستی بکشم.
سفید هم قشنگه
مرسی