ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
نمی دانم کدام قسمت بود که داشتم گوش می دادم که نوشته بودی مهدی پرتوی و من یاد دوست مشترکمان با میم افتادم که از ما بزرگتر بود اسمش قشنگ بود ، همان شعر شاملو که خنده می زند آن وقت از ایران رفت و ازدواج کرد و من می دانستم که پدرش در حزب توده بوده ، همان که تو می گفتی. شاید پدرش بوده که سال نود و هشت فوت کرده بود. وقتی با آن قسمت خوابم برد چقدر دلم برای دخترک زیبا تنگ شد. چند سال است ندیدیمش؟ نمی دانم.