ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
از صبح گیر دادم به رادیو چهرازی، و دارم تمام اپیزودهایش را گوش می دهم.
مشکلات ما از آنجا شروع می شود که مردخانه نارگیل خریده و نمی داند چطور پوست بکند. خوب بهش حق می دهم. منم تا به حال از ور پوست کندن به نارگیل فکر نکرده بودم.
و داد می کشم دفعه آخر است در این خانه نارگیل می بینم.
و او با چاقو و گوشکوب افتاده به جان نارگیل.
دستش را می برد.
خوب شد قرار نبود ما هسته اتم را بشکافیم!!!
همه این چیزها برای یک زندگی مشترک کوفتی لازم است ، مگر نه؟