ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
بعد از شنیدن قسمت دوم پادکست زندگی سانسور شده من:
شبنم طلوعی به خاطر اینکه پدرش بهایی بوده، تاوان سنگینی می دهد. با همه موفقیت هایی که به سختی در تاتر و کارش بدست می آورد اما در سال هشتاد و سه مجبورش می کنند از ایران برود.
او به سختی روزگار در پاریس را می گذراند تا بالاخره از سایه سیاه افسردگی مهاجرت و ناتوانی معیشت می گذرد و دوباره از نو متولد می شود.
شنیدن ماجرای زندگی شبنم طلوعی از زبان خودش و با هدایت فهیمه جان بسیار ، شنیدنی است. اینکه چقدر با سالهای مدرسه اش همدردی وجود دارد. چه روزهای تلخی را سپری کرده. و این سوال که آیا راسته که شما بهایی هستی ؟ و ماندن بر سر این مسئله و قبول نکردن سرپوش گذاشتن بر این مسئله برای ادامه زندگی و کار در ایران با همه سختی ها و فشارهایی که بر این زن بوده.
شنیدنش آدم را به زندگی امیدوار می کند و حقایق بسیاری را برای من روشن کرد.
دین قرار است آرامش جان و دل انسانها باشد نه دستبند و زنجیری بر روح و روانشان.