ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
من هر چه بگویم و بنویسم دیگر برای تو اهمیتی ندارد. می دانم. دارم ادل گوش می دهم. من ادل تپلی را بیشتر دوست داشتم. حالا هر وقت به آهنگهایش گوش می دهم او را همانطور مثل سابق تصور می کنم و رنگ موهایش. ده سال پیش چقدر دوست داشتم رنگ موهایش را داشته باشم. به آرایشگر نشان دادم و گفتم این. خندید و نگاهی بهم انداخت و گفت باید چند بار رنگ کنیم تا روشن شود. و من گفتم باشد. و امروز دختر فسقلی برادرم تا من را دیده ، گفت عمه مامانم موهایش را مثل تو سفید کرده. من گفتم مبارک باشد. می دانم من هر کاری بکنم زیر نظر هستم و از جانب دیگران تکرار می شود. دلیل اصلی من عروسی رفیق قدیمی ام بود وگرنه همان موهای مشکی و سفیدم را دوست داشتم و دوست دارم زودتر دوباره روی سرم ظاهر شود. تا یک ماه دیگر می دانم که ریشه ها بیرون می زنند و تمام می شود. و ممکن است دلم را بزند و بروم موهایم را از ته بتراشم و آن وقت ببینم چه کسی جرات دارد مثل من برود موهایش را از ته بتراشد.
امروز دوستان قدیمی را بعد از مدتها دیدم. ناهار خوردیم و رفتیم پارک خوارزم که بچه ها بازی کنند و ما هم وراجی کنیم و بخندیم.
بعد از آن رفتم و رسیدم به کلاسهایم تا بیام دخترک را تحویل بگیرم و بیاییم خانه شده بود هفت و نیم. هر شب من همین ساعت به خانه می رسم.
فردا یک کلاس جدید دیگر دارم ولنجک با دختر کوچک. صبح می روم خانه ه و بعد از آن دو کلاس در محدوده ولنجک.بعد هم به خانه برمی گردم.
چقدر انگار زمان زود می گذرد. چهل صفحه از رمان« من منچستر یونایتد را دوست دارم »مهدی یزدانی خرم را خواندم. می خواهم هر روز مقداریش را بخوانم و در گوشی هم مقداری از کتاب موهبت کامل نبودن.
فقط می خوانم. می خواهم بخوانم و فکر نکنم. اما تا به خودم می آیم فکز می کنم که داری چه می کنی و برایم غم انگیز است.
با من خیال کن که هم هعاشقان شهر دستی به جام باده و دستی به زلف یار
آخرین بار که این آهنگ را شنیدی کی بود؟ وقتی چترها از کوه نزدیک دماوند فرود می آمدند...