بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

آبان ادامه دارد.

رفتم آرشیو آبان سال نود و هشت را خواندم، چقدر افسرده بودم. همان روز که بنزین گران شده بود جمعه بود و ما همه فکر کنم جمع شده بودیم دور هم در سالن. فردایش برف سنگینی بارید. اتوبانها بسته شدند . وقتی به خانه برمیگشتم در تمام شهر آتش بلند بود. سطلها را آتش زده بودند. بانکها و ساختمانها ، از کوچه های پشتی رفتیم. صدای تیراندازی می آمد. فردایش را تعطیل کردند. و از آن روز به بعد وحشت را در تمام وجودم حس می کردم و اتفاقهای بد و بدتر  پشت سر هم افتاد و دیگر ایران، ایران نشد.

نظرات 1 + ارسال نظر
رهآ دوشنبه 24 آبان‌ماه سال 1400 ساعت 21:53 http://Ra-ha.blog.ir

آخ گفتی. خون هون همه جوون که بیزگناه ریخته شد، باعث شد که دیگه ایران، ایران نباشه ... و چه غمگین ..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد