بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

مدل

لباسهایم را در می آورم و می گذارم به جا لباسی خانه اشان و پسرک همچنان در حال بازی و دویدن و شادی است، که یکهو بی هوا می آید طرفم و دستش را می آورد طرفم و می گوید این را جا گذاشتی.کش موی خرگوشیم را بهم می دهد. خنده ام می گیرد و می گویم وای این پیش تو جا مونده بود  ، خیالم راحت بوده پیش تو بوده. 

هر روز صبح که بیدار می شوم موهایم را دو گوشی می بندم، اول خوب با برس شانه می کنم و بعد یا دو کش خرگوشی سفت می بندم و بعد می بافم. تا شب زیر روسری مرتب می ماند.  بچه ها عاشق موهایم می شوند. بچه ها مدل موهایشان را مثل من می بندند. مدل گردنبندشان، مدل دستبندشان، حتی گاهی مدل من می خندند و بازی می کنند. توی دلم قند آب می شود. 

من در این یکسال که به خانه های مردم می روم ، بهترین لحظات عمرم را گذرانده ام. در هر خانه تجربه ای جدید و عجیب و دوست داشتنی برایم بوده که در بعضی خانه ها مثل یکی از اعضای خانواده شان شده ام. 

خداراشکر.


نظرات 1 + ارسال نظر
mobfw چهارشنبه 26 آبان‌ماه سال 1400 ساعت 19:08 https://mobfw.com

زیبا بود

ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد