بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

آزادی ... ما نگفتیم تو تصویرش کن ...

کسی خانه نیست. رفتم دوش گرفتم. دلم برایت تنگ شده. این هم به خاطر همان پریود است. احتیاج دارم به اینکه کسی بهم بگوید دوستم دارد یا دلش برایم تنگ شده. بهم پیامی دهد و متعجبم کند. مثل سه شنبه پیش  که از آن روز تا حالا هزار بار پیام را گوش داده . یک پیام هفده ثانیه ای می تواند مرده من را زنده کند. و می خواهم بنشینم سر نوشتن چیزی که می خواستم بنویسم اما تنبلی می کنم. هی می خوانم و می گویم بد شده. فایده ای ندارد. باز همینقدر بی سر و ته می گذارمش و می فرستم و بی نتجه خواهد بود. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد