بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

سرخورده

دلم می خواهد سرم را بکوبم به دیوار، نشد هر بار بیایم خانه حالم خوب بماند. آنقدر داد کشیدم که صدایم بند آمد. موجودی که من باهاش زندگی می کنم هیولایی بیش نیست. نمی دانم.حالم خیلی بد است. خیلی. دلم می خواهد گریه کنم. تمام چراغ ها را خاموش می کنم و زار می زنم. خیلی خرابم. خیلی بهم ریخته. خیلی غمگین. خیلی خیلی غمگین.

نظرات 1 + ارسال نظر
Baran پنج‌شنبه 4 آذر‌ماه سال 1400 ساعت 19:41

:*

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد