ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
ار صبح که با دخترک زدیم بیرون الان برگشته ام و هزار جا رفتیم و کارهایمان را انجام دادیم. کلاس هم داشتم که با هم برگزار کردیم. وقتهایی که دخترک به عنوان دستیارم می آید ، کاملا کلاس را دست می گیرد و روی انگشتش بچه ها را می چرخاند. انگار توی خونش باشد. مدیریت می کند و من فقط نگاه می کنم. بچه ها هم دوستش دارند. وقتهایی که کلاس نداشته باشد و اگر بچه هایی که ما را می شناسند اصرار کنند با من می آید. امشب داریم می رویم رستوران برای تولد آن یکی فسقل عمه که بیستم ، پنج ساله می شود. موهای مشکی بلند و لختش به من رفته وقتی این قدی بودم . موهای من الان فر شده ، و دیگر مشکی نیست.
سرتق بودنش و مهربانیش به من رفته. دوستش دارم. تکه ای از من است تکثیر شده است.