ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
قهوه ای که صبح جمعه به خودم دادم تاثیرش را گذاشته و نمی گذارد بخوابم. دیشب هنوز یازده نشده داشتم چرت می زدم و ساعت از نیمه شب گذشته و پلکهایم روی هم نمی افتد.
زمان به سرعت می گذرد. مگر چقدر زمان دارم برای اینکه صبورتر از این باشم؟ و ننویسم؟
قبل از خواب دخترم را بوسیدم. چقدر بهم چسبید.
انگار که وقتی باقی نمانده. وقتی همیشه اینطور فکر می کنم دلم اول می لرزد و بعدش می بوسمش. تند تند.