ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
بهم پیام دادی امروز ف را دیدی، بعد از چهارده سال، موقع رفتن به شهرش، برای جلسه آمده بوده َشَهرت. ما سه تایی چه روزگارانی داشتیم. چقدر خوش بودیم در دهه هشتاد و در انتهای دهه، شماها هر دو رفتید اروپا و من ماندم.
برایت می نویسم کی بشود بنویسم بعد از این همه سال تو را دیدم. بالاخره تو را دیدم. و تو جواب دادی من مطمئنا ما همدیگر را می بینیم. و هر دو لبخند زدیم. بالاخره آن روز هم خواهد رسید. من منتظرم.