ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
دو.
همه جا بوی نا می داد. وسایل قدیمی بود. معلوم بود خیلی وقت است که کسی به اینجا سر نزده. مرد مهربان بود. بغلش کرد. زن خودش را در پهنای بدن مرد جا داد. خیلی سرد بود. مرد رفت سراغ درست کردن کرسی. و زن رفت دستشویی. آب آنقدر سرد بود که دندانهایش بهم می خوردند. اما تحمل کرد. باید می رفت دستشویی. وقتی برگشت توی اتاق کرسی روشن بود. اتاق ، کمی هوا گرفته بود. مرد گفت بیا زیر کرسی گرم شوی. هر دو رفتند زیر کرسی. نور قرمز بخاری برقی پیدا بود. صورت زن گل انداخته بود. حالا چیزهایی که با هم پچ پچ کرده بودند، داشت جان می گرفت. دستهای مرد حلقه زده بود دور شانه های زن. و به موهایش نگاه می کرد. سکوت طولانی بود. بیرون صدای پرنده هایی از دور می آمدند و بعدازظهر ساکت زمستانی در باغ جاری بود. پنجره ، نور کمی انداخته بود روی زمین اتاق. مرد عین بازی بچه ها گفت بریم زیر پتو. و هر دو خزیدند زیر گرمای کرسی و در آغوش هم بودند. مرد می خواست تمام محبتش را نشان بدهد. زن اولین بارش بود. دستپاچه شده بود. نگاهش با کمی خجالت و اندوه قاطی شده بود. مرد سینه هایش را مکید. زن خیس شده بود. خیسی روان شده بود روی شلوار مرد و زن نفهمیده بود.
۱۹اسفند نود و نه