بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

دلرحم باش

یکی از عکسهایت را صبح برداشتم، آنقدر که دلم تنگ شده بود. باورم نمی‌شد، صدا و تصویرت را به این زودی فراموش کنم. مدل حرف زدنت ، مدل دوست داشتنت. صبح که توانستم عکست را ذخیره کنم خوشبخت بودم با اینکه داشتم گریه می‌کردم. و نمیتوانستم خوب حرف بزنم. دلم پر از غم بود. پر از دلهره. می‌خواستم بگویم تو رو خدا من را از خودت محروم نکن. بگذار خبرت را داشته‌باشم. جرات نکردم. نتوانستم. 

کمی دیگر که بگذرد از دلتنگی خفه خواهم شد. 

نشد. باز نتوانستم.

۱۴۰۱/۹/۲۳

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد