بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

بی‌تو

خواب دیدم امروز می‌خواهم ببینمت اما پیام اشتباه به کس دیگری داده‌ام. خواب دیدم دکتر رفته‌ام و در خیابانها سرگردان بودم. چشمانم می‌سوزد. دلم می‌خواهد باز بخوابم. دلم می‌خواست بیدار نمی‌شدم. خیلی دلم تنگ شده و نمی‌دانم باید چیکار کنم. باید بلند شوم و بروم کلاس. بعدش کاش می‌دیدمت. بعدش کاش قرار بود ببینمت. بعدش کاش قرار بود باهم حرف بزنیم. بعدش کاش قرار بود کنار هم راه برویم، بخندیم، این بعدی که هرگز برای من اتفاق نمی‌افتد را متنفرم. کاش باهام حرف بزنی. کاش بهم دلداری می‌دادی. کاش فقط از حالت خبر داشتم. از خستگی‌هایت. چیز دیگری نمی‌خواهم. هیچ‌چیزی.

۱۴۰۱/۹/۲۴

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد