ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
نمیتوانم بفهمم دیشب چرا اینطوری شد و من چرا این کارها را کردم اما الان دارم گریه میکنم و به آهنگی گوش میدهم که دو دقیقه بعد پاک شد اما من سیوش کردم. دیگر یک پلی لیست دارم که تو انتخاب کردی. ذره ذره دارد جمع میشود. اگر این آهنگ را برای من انتخاب کردی که زار زار باهاش گریه کردم. ولی دیروز بهم اعتماد نداشتی. هیچکدام حرفهایم را باور نمیکردی و هی میگفتی چقدر حرف. همهاش حرف. و من قلبم دیروز هزار تکه شد. از همان ساعت چهار و نیم و تا ده شب. از صبح هزار تا کار کردم که فراموش کنم همه چیز را. بوی نرگس هنوز در اتاقم دوام دارد. حداقل چیزی است که بغضم را کم میکند. پیادهروی طولانی امروز، نشستن بر لبهی دنیا و زل زدن به هوای کثیف تهران ، دلتنگترم کرد. دلتنگم. همین.
۱۴۰۱/۹/۲۵
اگه حرفت رو باور نکرد با گفتن بیشتر هم باور نمیکنه. بهش وقت بده. گاهی نباید از اون پنجره به زشتیهای تهران نگاه کنی باید پرده رو بکشی. استراحت کنی. به زمان اجازه بدی همه چیز رو ثابت کنه.
باشه.