ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
وقتی کاری انجام می دهی که می دانی برایت خطر دارد یا نباید انجام بدهی - مثلا می رسی به گوشی من که توی شارژ است یا میز جلوی مبلها یا صندلی بلند آشپزخانه یا میز تلویزیون یا در کابینت - اول بر می گردی به من نگاه می کنی و مثل آدمهای یک دنده و منتظری چیزی بگویم و من فقط ساکت بدون عکس العملی فقط نگاهت می کنم و تو هم با خیال راحت مشغول کار خودت می شوی - در کابینت را باز می کنی ، دستت را می گیری به لبه میز یا پایه صندلی یا میز جلوی تلویزیون و بلند می شوی یا موبایلم را محکم از شارژ در می آوری - و بعد دوباره پشتت را نگاه می کنی . با یک لبخند پهن روی صورت من رو به رو می شوی و دو تا دست بزرگ را حایل خودت احساس می کنی و بازیت را ادامه می دهی .
شاید همه این ها از نگاه دکمه های مشکیت بازی باشد ، اما برای من زندگی است . زندگی زیبای من و توست که جریان دارد .