روز سختی را گذراندهبودم و راه نفسم گرفتهبود. نمیتوانستم خوب فکر کنم و تصمیم بگیرم. همه چیز در هم پیچیدهبود. باید به قلبم چاقو میزدم یا وسط سینهام جایی در ریههایم شاید راه نفس کشیدنم باز میشد.