خورشید را گم کرده ام . او خود را زیر لایه های غم و اندوه پنهان کرده است . سکوت می کند و هیچ نمی گوید . من حرفهای روزهای اولش را فراموش کرده ام . آن روز که باد می آمد و اشعه های خورشید از پشت شیشه ماشین صورتم را قلقلک می داد ؛ یادم نبود از او بپرسم که هنوز من را دوست دارد. حالا او را گم کرده ام . و او زیر هزاران حلقه دود و مه فرو رفته . و دیگر من را نمی خواهد . من مهربانی را در چشمهای او گم کرده ام . < و دستم به او نمی رسد > می بینی ؛ دارد برف می بارد . پس باور کن که خورشید را گم کرده ام . در مورد سوال پایین که شاید کمی هم مسخره به نظر می رسه باید بگم این جمله رو همیشه استاد آمارمون در برابر ما دانشجوهای پر مدعای بی معلومات بکار می برد . می گفت اگه فرض کنیم این عدد ثابت ده باشه و یه نفر ادعاش ۵۰ . بنابراین معلوماتش باید بشه ۱/۵ . پس می بینید که رابطه عکس دارند . و فکر می کنم هیچ وقت این عدد ثابت صفر نشه . با این حال مرسی از دوستان که حرفهای جالبی نوشته بودند .
لینکیدم!
نانای مهربونم مرسی از لطفت . فقط اینکه امیدوارم حالت خوب خوب باشه همیشه . امروز برف بازی یادت نره !
بیا برا اومدن خورشید بریم دنبالاش.
قصهء حسنک کجایی رو یادت هست؟ نه اونی که تو کتاب درسی بود، اونی که راه افتاد و رفت تا بلندای کوه ...
اگر دستت به او نمی رسد وپشت ابرها رفته تا به آنها که دوستشان برف است مجال دیدنی دوباره دهد دلتنگ نباش وصبر کن .از آمدنت ممنون
سلام . خوبین؟ قشنگ می نویسین ... امیدوارم که دیگه دندونت درد نگیره ... خورشید می خواد قایم موشک بازی کنه!
فرصت کردی به من هم سر بزن خوشحال میشم .شاد باشی و سلامت .
فائزه جونم. همینجوری الکی خیلی دلم میخواد ببوسمت.
تو چرا حرفاشو فراموش کردی و حالا غصه الکی می خوری .
اگه اینطور بمونی
خورشید خیال می کنه بودنش هیچ تاثیری نداشته .
استاده میشناخته شما مدعا هارو .با این وبلاگ شیکسته ات یه حرفایی رو تای نمیکنه
اسم شما فائزه است. بابا به دوستات بگو تو بدون امضایی. اینجا قراره من حباب باشم و تو بدون امضا. نه؟
باشه.
از اینکه به من سر زدی ممنونم. بازم از این کارا بکن.
همیشه بعد از یک روز برفیه که خورشید قشنگ ترین چهره اش رو نشون میده. فقط یک کم باید منتظر موند .
امروز از دانشگاه رفتم تا انقلاب کتاب بخرم...پیاده رفتم...دیشب دوباره کابوس تکرار شد...خواب هام بستگی به لبخند یا اخم اون پیدا کردن تا رویایی شیرین باشن یا کابوسی شاید هولناک....
عجب...
خورشید رو فعلا بی خیال شو ُ منو بچسب!!!!
نه دروغ میگه منو بچسب
من وضعم از تو بدتره چون هم خورشید و هم ماه و هم ابرهای شیطون و هم کوه های سپید (البرز) با من قهر کرده اند :(... همه شون!!!!
باید همه شونو در خودم پیدا کنم یا بسازم... هنوز امیدوارم... پس زنده ام!!!
مرسی که حالمو پرسیدی... امتحان دارم و سرم خیلی شلوغه... اما شماها رو از یاد نبرده ام!!
روت کانال خیلی درد نداره... اما مطب دندونپزشکی خیلی درد داره!!! البته اگه دکترش خوب و با مزه باشه، نه!!! (آخی یاد دکترم افتادم که منو همیشه می خندوند و خیلی شیطونی می کرد!!! خیلی هم بامزه و بانمک بود!) :)
آخییی اینجا فخری و آناهیتا هم کامنت گذاشته بودم و من با اسم ساختگی قبلیم........
پیر شدیم بابا ای بابا..