کاری جز سکوت ندارم . خیره می شوم به آوار؛ به ویرانه ها ؛ به پنجره هایی که از پشتش به ازدحام کوچه خوشبخت نظر می کردند ؛ به دستهای مانده در زیر آجرها . و بغضم می ترکد و تمام فریادهایم اشک می شود . به چه چیزی افتخار می کنیم ؟ زمانی بود که به تاریخ این خاک افتخار می کردیم . پشت تریبونها داد سخن می دادیم : این کشور اسلامی ؛ سرزمین گل و بلبل ؛ وطن ادبیات و تاریخ کهن و فرهنگ و .... حالم از این کلمات بهم می خورد . تا کی ؟ تا کی گوشمان از حرفها باید پر شود ؟ دیگر آن تاریخ هم که زمانی مایه افتخار بود ؛ ویران شد . زلزله جانها را گرفت . خانه ها را ویران کرد . و ارگ بم به تلی از خاک تبدیل شد و خیال همه راحت شد . روزی که در آن بناها ؛ در میان آن نخلها و مردم قدم می گذاشتم ؛ فکر امروز بودم ؟ زیر خروارها خاک ؛ هنوز صدای ناله از ویرانه ها به گوش می رسد ؛ می شود تیتر روزنامه . و تازه یادمان می افتد باید فکری می کردیم !! مرد در میان خرابه ها راه می رود و با خودش حرف می زند . زن گریه می کند و دنبال کودکش می گردد . و ما فقط تسلیت می گوییم !! آیا کافی است ؟ < سرو خرامان بم به زمین افتاده است !! > حالا چشمهای گریان در این همه ماتم منتظر چراغهای مهربانی ما هستند .
حادثه دردناکی اتفاق افتاد. باعث شد به فکر فرو بریم و متوجه بشیم که چقدر مرگ به آدم نزدیکه، پس قدر همدیگه رو بهتر بدونیم.
متاسفم...
هزاران نفر................مثل من ...مثل تو....مثل شیوا (مامان آوا)....باید بگیم دور از جونمون؟باید بگیم خدا نکنه برای تهران از این اتفاق ها بیفته؟؟؟؟...........من هزار بار می میرم با هر کشته ی دیگه ی کشورم و این زندگی ادامه داره...کور...جاهلانه....قدم می زنه و نگاهمون می کنه.......این زندگی .... شهر افسانه ای من....نابود شد....
هم را دریابیم آنها که رفتند ....رفتند ... و او که مانده است .... در مانده است .... او را دریابیم
ما قربانی نافهمی و بی شعوری و مغز پوک یه عده یاندکی هستیم که به جای ساختن مملکت نماز وحشت و نماز آیات و نماز... و ایات قرآن و ... خواندند برای هر گونه از این حوادث و به قضا و قدر نسبتش دادند!!!! متاسفم... برای خودمون و باورهای احمقانه مون... و حالا هم برای کمک رسانی اینقدر بی نظم و نا بسامان هستند!!!!
خاموشی گرچه گناه است... اما من ترجیحش می دم!
!!!!
بدون امضای عزیز من هم بسیار متاسفم.
ولیکن چاره ای نیست. تا موقعی که متخصص ها رو تحویل نگیرن و تا وقتی که به جای آرشیتکت ومعمار حاج حسین آقا سر ساختموناست کاری نمیشه کرد.
یاد داریوش و کوروش و معمارهاشون بخیر...
جلوشو کسی نمیتونست بگیره. زلزله رو کسی نمیتونه محارش کنه ولی میشه تلفاتشو کم کرد. غصه خوردن و تسلیت گفتن به اونایی که همه کسشونو از دست دادن چه فایده ای داره باید قدمی بلندتر برداشت.
....هیچ بگوییم بهتر است.گاه سخن نگفتن از دردها...
من خیلی وقته شما رو در لینک وبلاگم گذاشتم اما شما هیچوقت پینگ نمی کنید که بدونم مطلب نوشتید ... برای این جریان اخیر تسلیت عرض می کنم و امیدوارم که بتوانیم این درد عمیق را تحمل کنیم ...
صحنه هایی که از درد و رنج مردمی می بینم که عزیزاشونو از دست دادن واقعا ناراحت کننده ست :(
خوشحالم که همدردی اقلا ميکنين!
خیلی وقت بود که وبلاگت باز نمی شد .. الان هم که باز شده هنوز آپدیت نکردی که .. کجایی دختر ؟
نزدیک ترین کامنت به 6 دی
کلا زلزله بدی بود، واسه مقاوم سازی باید فکری بشه که تا الان نشده