دیگه بهش احتیاجی نیست .وقتی تعطیل باشه . مغزمو می گم . دیگه فایده ای نداره . باید فکری کرد .
چشمهامو می دهم به او که هیچ وقت خوبیهامو ندید .
گوشهامو می دهم به او که هیچ وقت صدای دوستت دارم رو نشنید .
دستهامو می دهم به او که می خواد آغوش برای مهربونتر از من باز کنه .
پاهامو می دهم به او که راهش با من کمی بیشتر از یه ذره فرق داره .
و قلبمو می دهم به او که از نفرت اشباع شده .
و بقیه اجزای بدنمو می دهم به اونها که برای زندگی خوب لازمشون دارند .
کلیه ها. معده . روده . ریه ها ....
من دیگه لازمشون ندارم .
ببخشید یعنی چی؟ اینجا پزشک قانونی یا انجمن اهداء عضو راه انداختی؟ خوب چرا مخ تعطیله؟ یه کاری کن که دوباره راش بندازی . نه اینکه بقیه جاهارم تعطیل کنی.
khob shayad oon taraf ke inha ro behesh midi ehtiajeshoon nadashte bashe, oonvaght chi?? na baba baraye khodet negahdar, ma khodemoon darim, ziyad ham darim....(i'm kidding u!!)... rasti merci az nazaret about my dream. it was weird, and i still think why i dreamt it. it must have a sort of a meaning or so. who knows....anittttaaaa
سلام! هیچ چیزی بهتر از اهدای عضو نیست برا اون که دیگه میدونه زنده نمیمونه و زندهگی نمیکنه، اما تو که پر از زندهگی هستی، نه؟ تو دیگه چرا ...
چرا انقدر غم داره تو نوشته هات :( ... دلم گرفت فائزه جون ...
در ضمن دلم خیلی برات تنگ شده ، چرا انقدر کم پیدا شدی ؟
همه اینها رو فعلآ داشته باش عزیزم. یه کار دیگه بکن. بن بست رو بشکن تا مغزت از تعطیلی درآد ... :)
سلام:تعطیلات هم موقعی دارد و هم موسمی!!!عضوی که برای تو سودی ندارد برای دیگری چه منفعتی می تواند داشته باشد؟!زندگی سراسر بازی های متفاوت است...عاشق باش آنگونه که یار به حالت نظر نکند...آنوقت است که عشق را بدرستی درک کرده ای...یادش بخیر من هم سالیان قبل عضو هایم را به حراج گذاشته بودم!!! ولی حالا به جای اهدا کردن آنها ، اعضای بدنم را وقف اموری کرده ام که می دانم مثمر ثمر است...اهداء نکن ! وقف کن...
ای وااااااااااااااااااای....عوض این همه کارای سخت سخت یه کار راحتتر بکن...یه زوری بزن و مختو از تعطیلی در آر! نه؟