ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
عادت کردم
به گربه های گرسنه ای که می نالند
و گاهی تا دم خانه تعقیبم می کنند
عادت می کنم
به دزدی؛آن هم فقط به خاطر تنها آزادیم
هنر
عادت کردم
به نبودنت؛ به نداشتن
عادت خواهم کرد به دستهای یخ زده ام از فرط سرما.
عادت کرده ام؛
به طرد شدن؛به خفه شدن و توهین ؛ لعن و نفرین.
اما چه خوب که هنوز تازگی دارد
باریدن شبنم وار باران!
قشنگگگ بودددد
چه خوب، راستی چه خوب!
شعرگونههات رو دوست دارم :)
هنر!
نقاشی!
انگار جای تو، خودم بودم که یهو تو یه دنیا رنگ و رنگ و رنگ رها شدم. هی دختر! فوقالعادهست.
موفق باشی :)
عادت میکنیم...حتی به نبودنش نداشتنش!.....
روم نمیشه بگم به منم سر بزن...