بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

the second life

می گویید : اگر آلزایمر نگیرم هیچ وقت فراموشتان نمی کنم .و من سعی می کنم که هیجان حرفی که آقای جوکار بهم گفت را نگه دارم . حتی الان که صدایتان را دوباره شنیدم باز هم نگفتم .ازم پرسید تولدت به میلادی ؟ من سریع گفتم چهارده مِی . و او چند تا جمع و تفریق کرد . به عدد دو رسید و زل زد به چشمهام (مثل وقتی که شما بهم نگاه می کردید و خنده ام می گرفت ) و گفت :این دومین باری است که تو بدنیا آمده ای . موهای تنم سیخ شد . امروز به چشمهای شما خیره نشدم . شاید دلم نمی خواست بفهمید که درونم چیست . باز هم می پرسید خوبم و من با لبخند می گویم مرسی .و هی فکرم به آلزایمر می رود . یعنی کسانی که فراموشی می گیرند حتی دوستانشان را نیز فراموش می کنند ؟ تصوری از آنها در ذهنشان نیست ؟ و دلم می خواهد کسانی که دوستشان دارم هیچ وقت فراموشم نکنند .مثل تو !
نظرات 10 + ارسال نظر
لوتوس یکشنبه 9 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 23:27

میدونی بس که توی چشم ادما خیره نشدم تصویر خودم رو از یاد بردم...دو یا هر عدد دیگه...اینجایی که هستیم اونی نیست که میخواستیم...حالا هی بیا نگاهمون رو بدزدیم...حالا هی بیا بگیم مرسی خوبم....خوب نیستیم...جامون رو گم کردیم...یا بهتر بگم اشتباهی عوضی انداختنمون توی این زندگی....

ملاحت سه‌شنبه 11 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 21:26 http://www.zakhmeaghle1360.blogspot.com/

چی چی می گه بلانش؟
هان؟

سیروس چهارشنبه 12 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:52

کاش همینطور بود که اقای جوکار میگفت...
نه شاید هم همین جوری بهتره...

[ بدون نام ] چهارشنبه 12 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 16:42

فاصله ها اشتیاق رو بیشتر میکنه اگه واقعی باشه

سمفونی شعله ها چهارشنبه 12 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 20:36 http://symphony-sholeha.blogsky.com/

آلزایمر یعنی چی؟
اینجوری که از متن معلومه یعنی فراموشی
درسته؟

انسان مه آلود پنج‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:40

اینجا چه خبره؟ عاشق شدی خانم خانوما؟ سلام!

Alireza پنج‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 20:48 http://www.an-indomitable.blogspot.com

aman az unhayee ke khodeshoono be faramooshi mizananad, mage mishe hame chi ro faramoosh kard akhe? ye shabe? too ye lahze? haaan

یه غریبه شنبه 15 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 14:21 http://www.fereshteyeasemani.persianblog.com/

من که هیچ چی نمیفهمم کممممممممممککککککککک

ریحانه پنج‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 00:08

سلام

بلانش پنج‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:40

فکر میکنم که منو یادت رفته فائزه کمی ازت رنجیده ام ... فقط کمی اما دوست داشتنی هستی و من آدمها و نوشته ها و خاطرات دوست داشتنی را فراموش نمیکنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد