ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
حساب روزها از دستم رفته ، خنده دار است ، روزها هر چند سخت اما خوش می گذرد ،کم نیست روزهایی که به دلخواهم باشد . می دانم چیزی در زندگیم خالی است ، به روی خودم نمی آورم . اینکه نیمه شب منتظر بمانم و بخواهم که بیدار بمانم و دلم بخواهد کسی باشد که حرف بزنم ، خواسته ای است سیری ناپذیر . حرفهای شبانه چیزی عجیب است که ولعش هیچگاه تمام نمی شود .چیزی شبیه کتاب خواندنهایم . وقتی امروز استاد روش تحقیقم می پرسد که کتاب می خوانم گفتم کتاب غیر درسی و نگفتم خیلی کم در مورد صنایع دستی می خوانم . اگر می فهمید که دیشب نمایشنامه فاسق هارولد پینتر ( نمی دانستم که پینتر شب کریسمس از دنیا رفته ! و امروز میرحسین توی دانشگاه بهم گفت ) را قبل از خواب مثل آب خوردن تمام کردم ،شاید کمی برایم متأسف می شد که در مورد پایان نامه ام به این حد فکر نکرده ام . کسی که بهم خط می دهد آنقدر سرش شلوغ است ،که نمی تواند درنگی در میان ملاقاتهایش داشته باشد و با من حرف بزند . حتی دیگر فرصت ندارد داستان تازه ام را بشنود یا من را دعوا کند و بکوبد توی سرم که اینقدر از این زندگی نَنال . خوش باشد و به خودت برس . خوشم ، به خودم می رسم ...
وقتی اس ام اس می زند که بیداری ، لرزم می گیرد . زیر پتو ام اما آنچنان می لرزم انگار که تب و لرز گرفته ام مثل اول دی ماه فروغ که زن در آستانه فصلی سرد قرار گرفته ، هیچ حرف مهمی در میان نیست . اما می دانم انگار که بخواهد چیزی بگوید و از حرفهای معمولی شروع می کند . انگار که یکی نیمه شب از تو بپرسد خوبی و تو تعجب می کنی و خوشت می آید که کسی به فکرت افتاده ، مثل خودم ، وقتی که فکری به جانم می افتد مثل خوره رهایم نمی کند و باید حتما ً آن را انجام بدهم . تو هیچگاه این طوری نیستی و وقتی کسی این کار را می کند باعث تعجب من می شود ، کاری که بسیار هم عادی است .می خواستم برایت نامه بدهم از نوع الکترونیکی اش که تمام حرفهای دلم باشد ، قبل از برنامه شب یلدای دانشگاه کلی حرف داشتم اما الان بعد از آنکه پشت تلفن گفتم دیوانه ام ؟ و تو حرفهایم را نمی فهمیدی ، تمام حرفهای دلم پرید .به من بگو من چه ایرادی دارم ، به من بگو که چرا باید همیشه تنها بمانم ؟ به من بگو ، بگو کجای کارم اشتباه بود ؟ می دانم. تو هیچ به جز سکوت نیستی ، کاش این سکوت می شکست .
می گویم خیالم با شماست ، وقتی می رسید دود می شود می رود هوا . جوابی برای اس ام اس بعدی ندارم که می گوید : یعنی چی ؟
هنوز می لرزم .مثل نقاشی های ارنست بارلاخ و کته کلویتس می شوم ، پر از هراس ، پر از هاشورهای پررنگ سیاه ، پر از گرسنگی ، پر از تنهایی ، مثل مادرهای کلویتس می شوم اما بچه ای ندارم که آن را بغل کنم .پر از زن هایی که به شوهرانشان خیانت می کنند ، پر از فاحشه ای که مردی را دوست می دارد.
حرفهایم از حنجره ی تو بیرون امد
اولین مجسمه را دیدی در سالن اول همان که از سقف اویزان بود مثل من است
و اون مجسمه ی دیداری دوباره نگاه من به دیدار با توست
بیش از همه ی کسانی که شناختم دوستت دارم
به خاطر دوست داشتن هایت ممنون اما من خیلی هم دوست داشتنی نیستم .
چرا خیلی راحت و خوب این حرفارو می فهمم؟
سلام بانو
سلام.
سلام!
فقط در سکوت ...
:|
سلام.