ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
از آن سر دنیا تمام شادیت را می ریزی توی صدایت و من دلتنگ دلتنگ از نبودن تو . و فکر می کردم وای اگر تو نباشی من خیلی از حرفهای را با خود به گورم ببرم و خواهم برد .
دلتنگیم کمتر می شود وقتی تو حرفهایم را می شنوی . وقتی تو می گویی کاش اینجا بودی .
و فکر شبهایم مرگ و روزهای با امیدی واهی شروع می شود به هیچ .
فاصلهها همیشه دردناک هستن. باید شادیها رو گرفت، از صدا ها، از حرف ها. همین.
چطوری فائزه جانم انگار که حال و حوایت ابریست ! انگار کسی پشت دیوارها منتظرت هست ! نمی دانم فقط این را می دانم که حال و احوالت عجیب ابریست دخترک یاد من باش.
به "نبود" تکیه میزنی و واسش می نویسی؟!
(چه کار میشه کرد..)