ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
اتفاقات ساده ای می افتد و من را یاد مسافرتهای بچگیمان می اندازد . من انگار خودم هم هستم یا نه من خیلی شبیه سپیده ام . اصلا ً خودش هستم . مولود هم موافق است . تو چی ؟ تو ساکت کنارم فیلم می بینی .ویلا و دریای خزر . یاد روزهایی می افتم که حمید غرق شد و همه آنها را برایم زنده کرد . آنقدر همه خوب بازی کردند که فیلم نبود . زندگی بود . واقعیت داشت و ما را با خودش برد .
پایان تلخ بهتر از تلخی بی پایان است . مگر نه ؟
دم آقای اصغر فرهادی گرم .
سلام!
آباجی خانم! همه که عین شما جشنواره نرفتهن تا فیلم رو دیده باشن، رفتهن؟
این جور نوشتههای قشنگ کوتاه یک جورهایی اگه احتیاط نکنی اسپویلر - لودهندهی داستان - میشن.
آخ ببخشید معذرت
قبول ندارم. پایان تلخ به اندازهٔ تلخی بی پایان غم انگیزه اما فرقش اینه که تموم شده.