ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
گفتم بمیرم الهی و انگار داشتم توی بغلت آب می شدم ،یکی یکی زخمهای روی صورتت را بهم نشان می دادی ، فقط زخمهای روی صورتت .یکی بین دو تا ابروها ، دو تا زخم هم توی ابروهات به قرینه هم .
مثل همیشه من و تو ، توی ماشینت ، نشسته بودیم و نمی دانم کجا می رفتیم . من مثل بچه ها از سر و کولت بالا می رفتم . روی شانه هات را می بوسیدم . چقدر خسته بود . چقدر خسته بودی .
وقتی داشتی زخمهایت را یکی یکی می گفتی انگار تازه فهمیدم چقدر پیر شدی ، موهایت بلند شده بود و یکی در میان خاکستری .
وقتی از خواب پریدم چشمام خیس بود.
خیره ان شاءالله
akh gofti faeze ! gofti ! delam ...hìchi halamo sagì kardi raft...
عجب عجیب خوابی!